|
|
|
|
|
جمعه 12 تير 1394 ساعت 18:41 |
بازدید : 23911 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
گره میخورد اگر مویت به یال اسپها در باد
نسیم ترکمنصحرا فقـــط بــــوی تو را میداد
تو با چشمان خونریزت اگر آشوب میکردی
به دنبالت قشـــون ترکمـــنها راه میافتاد
خروش مادیانها دشت را در خویش میرقصاند
خروش مادیانها بود و هی فریاد... هی فریاد...
مسیر کوچ را گم کردهام در چشمهای تو
نگاهت میبرد این ایلیاتی را به عشقآباد
جنون صحرا به صحرا میبرد با خود مرا چون عشق
جنــــون صحرا به صحرا میبرد، تا هر چه باداباد...
طنین نام تــــو پیچیده در آواز کولیها
مگر آوازهای بومیام را میبرم از یاد!؟
کنار آتش این کولیان با من شبی سر کن
اگرچه فال تو خاکسترم را میدهد بر باد...
-------------------------------------------------------
بــه دور شهر مصیبتزده حصــــار کشیدند
شبی که آتش عصیان به این دیار کشیدند
بـه روی بیرق بر خاک سرنگون شده شهر
نشان کاوه شکستند و نقش مار کشیدند
قشون یکسره درهمشکسته غرقه خون شد
و تازیانـــه بــــه هر اسب بــــیسوار کشیدند
نگاه تازهعروســان شهر، یکسره بر در
میان حجله نشستند و انتظار کشیدند
شبانه عدهای از ترس سایههای شبیخون
میـــان آتش و خــــون نقشه فرار کشیدند
که مرده است؟ که زنده است؟ شهر یکسره خالی است
تمــــام مردم ایـــــن شهــــــر را بــــــه دار کشیـــدند
غروب بود کــه با نعش مردگان سر دار
میان معرکه یک شهر بیمزار کشیدند
---------------------------------------------------
:: برچسبها:
شعر علی اصغر شیری ,
اشعار علی اصغر شیری ,
شعر ,
علی اصغر شیری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|