|
|
|
|
|
یک شنبه 3 خرداد 1394 ساعت 8:29 |
بازدید : 17616 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
من با صدای عاشق تو کوک می شوم
تو در هجوم سبز تپش ها مقصری
تاّثیر کرده ای به تن زرد روزهام
در انقلاب قرمز فردا مقصری
شوقی ,تنفسی , به تو جاری ست زندگی
برف جنوبِ من , تپش بغض آبها
یک زلزله به وسعت آوار هیکلم
ای باعث تمامیِ این پیچ و تاب ها
در شوره زار قهوه ای چشم های زن
طعم عجیب تلخِ دو فنجان یخ زده
یک شورش شبانه ی طوفان شدی به من
انگار که این مزرعه را بَد ملخ زده
خرما پزان هُرم تنت رعشه می شود
وقتی صعود می کنی ام در نگاه خویش
یک نخل ایستاده و خرمای چشم هات
تحریم نم نمای تنت وقت گرگ و میش
از پشت دودها به نگاهم بدوز چشم
من را میان هر دو لبت شعله ور بکش
یک استکان ..وسط شرمِ دستهات
نوشت, سلامتی ,تو مرا زود سَر بکش
حالا دو دست گرم تو را لمس می کنم
از راه دورِِ دور, جنـــــــوب خیال خود
یک زن به یاد هر نفست نبض می زند
اینجا ,ببین ,گوشه ی دنج زوال خود
آزاد می شوم تو فقط یک قدم جلوـــــــ
بگذار تا که بند دلم پاره تر شود
من شاعرم و غزل می فشانم ات
ای کاش دعاهای دلم کارگر شود
:: برچسبها:
شعر ميترا كاشفي- اشعار ميترا كاشفي-شعر-ميترا كاشفي ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|